به مناسبت بیست ‌و هفتم فرودین/شانزدهم آوریل، روز دختران طرفدار تیم تراکتور

Google+ Pinterest LinkedIn Tumblr +

هفت ساله بودم که مامور دم در ورزشگاه تشخیص داد برای خودم خانمی شده‌ام و دیگر جایی در استادیوم ندارم. سخت بود با آن سن کم و جثه نحیف بفهمم زن بودن یعنی چه و چرا تمامی مردان فامیلمان -ریز و درشت – که در کنار همدیگر در خانه پای تلویزیون می‌نشستیم و فوتبال می‌دیدیم در استادیوم جایی داشتند اما من نه. آن روزها البته دختران طرفدار فوتبال فقط پشت در جا می‌ماندند و کار هنوز به استنشاق اسپری فلفل در قبال پذیرش بالجبار مهر داغ زنانگی بر پیشانی‌شان و حذف از فضای ورزشی نرسیده بود. با این حال، با وجود تفاوت در ابزار و روش سرکوب، آنچه که در تمامی این سال‌ها ثابت و لایتغیر باقی مانده است، پشت در جا ماندن زنان و حضور یکپارچه مردان حین تماشای بازی است. حال دیگر با یک زمین بازی سیاسی طرف هستیم که زنان را تبدیل به پشت در جاماندگان کرده و مردان را هم به تماشاچی‌های بلامنازع که شرط حضورشان فقط و فقط سهیم شدن در این فضای مردانه ساختگی است. با این حال، اهمیت به رسمیت شناختن روز دختران طرفدار تیم تراکتور هم از سمت مردان تورک و هم فمینیست‌ها پیش از هر چیز به این دلیل است که روایت زنان تورکی که با تاریخ‌ سازیشان چنین روزی را ممکن کردند، سالیان سال است که با غفلت و عدم توجه و در سکوت خبری، هیچگاه در سطح عمومی مطرح نشد. پس در خلال به رسمیت شناختن بیست‌ و هفتم فروردین به‌ عنوان این روز مهم، بیش از هر چیز، روایت مجدد آن‌چه دوازده سال پیش در چنین روزی اتفاق افتاد حائز اهمیت است.

بیست و هفتم فروردین ماه سال هزار و سیصد و هشتاد و نه هجری شمسی، روزی بود که تیم فوتبال تراکتور و پرسپولیس در ورزشگاه سهند با همدیگر مسابقه داشتند. همزمان که مامورین ممانعت از ورود زنان به استادیوم به عمل آوردند، جمعی از زنان و دختران تورک پای پیاده چندین کیلومتر از تپه‌های اطراف استادیوم بالا رفتند و تا انتهای بازی با صدای بلند شعار سر دادند. وقتی به سختی مسیر فکر می‌کنم، به این‌که چه بسا بسیار ساده‌تر بود که بعد از عدم اجازه ورود به استادیوم، همگی به خانه‌هایشان برمی‌گشتند، آنوقت برایم اهمیت چندین باره این حرکت مشخص می‌شود. اولاً می‌شود از کوتاه نیامدن و منصرف نشدن خواهرانمان بیاموزیم. بیاموزیم که وقتی حقی را نمی‌دهند، راهش صرف نظر کردن نیست بلکه دور زدن عامل سرکوبیست که مانع احقاق حق شده است. ثانیاً‌ می‌توان از صبر و بردباری‌شان آموخت. سخت است وقتی حقی ضایع شده، همچنان با شکیبایی و استقامت کیلومترها در تپه‌های اطراف راه رفت و همچنان امیدوار ماند. ثالثاً بالا رفتن از تپه در نزدیکی استادیوم نه تنها باعث می‌شود که دست نیروی حکومتی روی زمین به عزیزانمان دیگر نرسد بلکه مرز میان درون و برون ورزشگاه را نیز برمی‌دارد و در عین تماشای بازی، فرصت شعار دادن و حق‌خواهی را نیز به زنان تورک می‌دهد.

اما در چنین شرایطی،‌ مستقل از این‌که زنان پشت در چگونه به این جدایی‌سازی و آپارتاید جنسیتی واکنش نشان می‌دهند، سوالی پیش روی مردان باقیست که آیا می‌خواهند تن به تماشاچی بودن و استنشاق این فضای مردانه دهند و شریک جرم عادی‌سازی چنین ستم جنسیتی‌ای باشند یا اینکه آگاهانه تصمیم می‌گیرند که با در این فضا، همصدای زنان باشند و حضورشان و تشویق‌هایشان و شعارهایشان را پیوند به مبارزه علیه این سیاست تبعیض‌آمیز تبدیل کنند. در چنین بزنگاه و انتخابی،‌ باید بر روی انتخاب‌ درست تیم تراکتور و هوادارانش تاکید بسیار کرد که نه تنها سالیان سال است شعارهایشان پیوند به مساله آپارتاید جنسیتی گره خورده بلکه به عنوان اولین تیم در داخل کشور روزی را مشخصا به هواداران زن اختصاص داده‌اند تا بر روی اهمیت این مساله تاکید چند باره کنند. پس به رسمیت شناختن و نکوداشت این روز حائز اهمیت و همچنین پیام مهمی هم برای جامعه فوتبالی و هم زنان و مردان تورک است.

در همین راستا، شایان ذکر است که این مهم نه تنها تراکتور و هوادارانش را تبدیل به الگویی برای سایر تیم‌ها در سطح باشگاهی و ملی خواهد کرد بلکه یادآور این مساله نیز خواهد بود که یکی از بزرگترین حامیان زنان تورک در مواجهه با حذف از عرصه‌های گوناگون اجتماعی – من جمله استادیوم فوتبال – نیز باید مردان تورک باشند؛ مردانی که زمین مسابقه فوتبال را تبدیل به عرصه مبارزه سیاسی کرده‌اند، همان‌هایی هستند که می‌دانند و با صدای رسا کنار زنان می‌ایستند تا مرز میان بیرون و درون ورزشگاه با دریافت این نکته برداشته شود که مواجهه با ستم ملی-اتنیکی جدا و ورای رویارویی با ستم جنسی جنسیتی نیست. درک تقاطعی (intersectional) در پیوند با مفهوم اتحاد  (allyship)  از زمره نکات مهمی‌ است که طرح مساله ستم ملی را می‌تواند دارای صورت‌بندی جدیدی بکند. در جایی که مرد تورک خودش را متحد زن تورک بداند و با تاکید بر این‌که اگر چه تجربه زیسته زن تورک را هیچ‌گاه نداشته، با این حال برای حقوق وی خواهد جنگید، می‌توان از این صورت‌بندی جدید سخن به میان آورد. بر این اساس، ستم ملی-اثنیکی جدای از ستم جنسی جنسیتی نیست چرا که زن تورک در تقاطع دو هویت زن بودن و تورک بودن ایستاده و با تضاعف ستمی مواجه است که نه به صرف زن بودنش است و نه به صرف تورک بودنش؛ بلکه به صرف زن تورک بودنش با چنین ستم چند لایه روبه‌روست. برای همین، چنین روزی را نیز باید چندین باره به رسمیت شناخت، تبریک گفت و فرصتی برای روایت‌گری دانست چرا که از شاه‌کلیدهای بازگشت به اصول بنیادین حرکت ملی و درک این مطلب است که آزادی و سرافرازی ملت تورک با تمامی گوناگونی رنگارنگش و دموکراسی برای کشور جدای از آزادی زن تورک نبوده، نیست و نخواهد بود.

Paylaş.

Müəllif haqqında

Şərhlər bağlıdır.